باران احساس
جمعه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۲۱ ق.ظ
باز باران
بی ترانه!
مرد تنها کنج خانه
میزنم بیرون ز لانه
در خیابانهای تاریک
من به دنبال نشانیش
می کشد سویش مرا آن نور کافه
می نشینم باز تنها گوشه ی ناجورِ کافه
باز کافه، باز تنها مرد احساس
با مرور خاطراتت ، ذهن من شعری ببافه...
#مرد_احساس
*با تشکر از استاد شهرام باراد که زحمت ویرایش این شعر را کشیدند
بی ترانه!
مرد تنها کنج خانه
میزنم بیرون ز لانه
در خیابانهای تاریک
من به دنبال نشانیش
می کشد سویش مرا آن نور کافه
می نشینم باز تنها گوشه ی ناجورِ کافه
باز کافه، باز تنها مرد احساس
با مرور خاطراتت ، ذهن من شعری ببافه...
#مرد_احساس
*با تشکر از استاد شهرام باراد که زحمت ویرایش این شعر را کشیدند
۹۵/۰۶/۱۲